امیدوار کردن مسئولیت خیلی سنگینی است . امید بخشیدن خیلی جُربُزه میخواهد .
ولی بهار بیهیچ مسئولیت و جُربُزهای ، با معجزه ، مسخ یا هرچه ، نمیدانم ، آدم را امیدوار میکند . بعد خودش میرود و تو میمانی و ماجرای همیشگی تکرار و تکرار و تکرار . تو میمانی و تب ِ تابستانی . تو میمانی و بغض ِ پائیزی . تو میمانی و گریهی ِ زمستانی . چارهای نیست . وقت امیدواری شده ...
نظرات شما عزیزان:
برچسبها:
جمعه 14 فروردين 1394برچسب:, | 2:16 | من | نظر بدهید
.: Weblog Themes By Pichak :.